ویلیام پل یانگ متولد 11 مه 1955 ، یک نویسنده کانادایی است. او رمان های کلبه ، جاده های متقاطع و حوا را نوشت.او در گراند پرری آلبرتا کانادا زاده شد ، اما بیشتر دهه اول زندگی را با والدین خود در ارتفاعات گینه نو (پاپوآ غربی) سپری کرد و به عنوان اولین کودک سفیدپوست و خارجی که تا به حال به زبان آنها صحبت می کرد ، دسترسی غیرمعمولی به فرهنگ و جامعه آنها پیدا کرد.
وقتی یک نفر ادعا می کند که تمام آخر هفته را با خدا در یک کلبه گذرانده است چه کسی حرفش را باور می کند؟
کتاب کلبه سفری روحانی به عشق وبخشش است که شخصیت داستان را تغییرمی دهد.این رمان که یکی ازپرفروش ترین رمان های منتشرشده است با استقبال مخاطبان ومنتقدان ادبی روبرو شد.
کلبه دراین رمان،نمادی ازخانه یا محیطی است که هرانسانی ازدردها ورنج های درونی خود برای خویش می سازد.
رمان کلبه داستان زیبایی است ازاین که چگونه خداوند ما را درتلاطم ناراحتی ها وازمیان چنگال ناامیدی ها،هنگامی که مغلوب فرضیات خود هستیم پیدا می کند. خداوند هیچ گاه ما را رها نمی کند، مگراین که خودمان بخواهیم.
کلبه داستان تحول درونی شخصیت داستان است.اوازدوستش درخواست می کند سرگذشتش را بنویسد تا ازاین طریق بتواند عمق عشقش ودنیای درونش را به عزیزانش بشناسد:”همان جایی که فقط وفقط خودتان هستید،وشاید خداوند؛اگربه اواعتقاد داشته باشید.البته اگربه اواعتقاد نداشته باشید هم درعمق وجودتان حضوردارد،زیرا این عین ذات خدا است،اورا بی دلیل حاضرمطلق نمی نامند”.
کلبه رمانی درباره ملاقات انسان با خداوند است.داستانی که به مانند یک دعاست،مملوازحلاوت وشگفتی وشفافیت وحیرت.
این رمان طرزفکرشما را نسبت به خدا تا ابد تغییرمی دهد،وبا خلاقیتی تکان دهنده ومسحورکننده به این پرسش کهنه بشریت پاسخ می دهد:اگرخداوند قدرت وعشق مطلق است،پس چرا برای این همه درد وبدی دردنیا هیچ کاری نمی کند؟
كلبه در قالب داستان زيبايي نشان ميدهد خداوند چگونه هنگاميكه در ميان درد و رنج خود دست و پا ميزنيم و نااميدي تمام وجودمان را تسخير كرده و تسليم فرض و گمانهاي خود شدهايم به جستوجوي ما ميپردازد. او هرگز در جاييكه ما را يافته، رهايمان نميكند. مگر به اصرار خودمان.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.